مدیریت پروژه

مدیریت پروژه ( Project management)

مدیریت پروژه استفاده از دانش، مهارت‌، ابزار و تکنیک‌ها برای رسیدن به اهداف پروژه است. این فرآیند شامل فعالیت‌ها و روش‌هایی است که برای زمان‌بندی، برنامه‌ریزی، کنترل و ارزیابی پروژه‌ از ابتدا تا انتهای پروژه است. هدف مدیریت پروژه، دستیابی به اهداف مشخص در محدودیت‌های تعریف شده  است که مهمترین محدودیت ها عبارتند از: زمان (Time یا  Schedule) ، هزینه( Budget یا Cost) ، محدوده عملکرد (Scope) است. که به مثلث مدیریت پروژه مشهور است.
پس مدیریت پروژه مجموعه عملکردی است برای انجام پروژه با حفظ تعادل بین سه عامل مهم:
هزینه، زمان ، محدوده عملکرد
بر ای رسیدن به کیفیت مطلوب در پروژه
مدیریت پروژه با استفاده از فرآیندهایی هم‌چون شروع، برنامه‌ریزی، اجرا، نظارت و پایان انجام می‌پذیرد. هر پروژه موقت بوده و دارای آغاز و پایانی مشخص است؛ بنابراین محدوده و منابع تعریف شده‌ای دارد. پروژه‌ها منحصر به فرد و غیرتکراری هستند و معمولاً تیم‌های پروژه از افرادی تشکیل می‌شوند که به‌طور معمول با هم کار نمی‌کنند و از سازمان‌ها و حتی چندین جغرافیای مختلف هستند.
یک پروژه موقت بوده و دارای آغاز و پایانی مشخص است؛ بنابراین محدوده و منابع تعریف شده‌ای دارد.
یک پروژه منحصر به فرد و غیرتکراری است و بنابراین یک کار معمولی و روتین نیست. بلکه مجموعهٔ از عملیات است که برای دستیابی به یک هدف واحد طراحی شده‌است؛ بنابراین یک تیم پروژه معمولاً شامل افرادی است که به‌طور معمول با هم کار نمی‌کنند، بعضی اوقات از سازمان‌ها و حتی چندین جغرافیای مختلف هستند.
مهندسی مدیریت پروژه، تلفیق علم، هنر و فن است و به منظور آموزش برای انجام فعالیت‌های آماده‌سازی، نظارت و اجرای پروژه‌ها، طرح‌ریزی شده‌است. این رشته تلفیقی از رشته‌های فنی مهندسی نظیر، برق، مکانیک و عمران، و رشته هایی مانند، صنایع و مدیریت می‌باشد. مدیریت پروژه باعث پیشرفت چشم‌گیر در شاخص‌های کلیدی سازمان‌ها می‌شود و با فرآیندهای مشخص، به دستیابی به اهداف پروژه‌ها کمک می‌کند.
در حین اجرای پروژه که در این مسیر از ابزار و تکنیک‌های خاصی کمک گرفته می شود. در واقع کنترل اجرای دقیق و کامل برنامه تدوین شده برای پروژه است به‌طوری‌ که هنگام خروج از برنامه بتوان با تشخیص علل و طرح اقتصادی‌ترین فعالیت‌ها، پروژه را به نزدیک‌ترین حالت ممکن در مسیر اولیه و اصلی خود بازگرداند.
کنترل پروژه در این راه از سه عامل زیر بهره می‌گیرد:
بررسی وضعیت واقعی پروژه
مقایسه وضعیت واقعی با برنامه
انجام اقدام اصلاحی
نرم‌افزارهای رایج کنترل پروژه شامل نرم‌افزارهای پریماورا (Primavera) و همچنین نرم افزار ام‌اس پروجکت (MSP مخفف عبارت Microsoft project) می‌باشد.
در ایالات متحده موسسه مدیریت پروژه یا (PMI) در اواخر دهه 60 میلادی با هدف ایجاد انسجام در حوزه مدیریت پروژه شروع به کار کرد. این موسسه یک کتابچه راهنما با عنوان “راهنمای پیکره دانش مدیریت پروژه” (A Guide to the Project Management Body of Knowledge) با عنوان مخفف PMBOK – (پی ام باک) را به چاپ میرساند. هدف PMBOK شناسایی مولفه های متعدد فرآیند مدیریت پروژه است. این مجموعه شامل ترکیبی از روشهای سنتی اثبات شده و مرسوم به همراه روشهای نو آورانه ای است که در این حیطه ارزش و تاثیر آنها مورد اجماع عمومی است. نسخه اول این راهنما در سال 1996 منتشر شد و جدیدترین نسخه موجود آن نسخه 6 است که در سال 2016 تدوین شده است.
در تهیه  این متن از منابع زیر استفاده شده است:
ویکی پدیا و اینترنت
فرهنگ واژگان مدیریت پروژه
(AshkbousiF@PMnotes.ir) MBA, PMP نویسنده/مترجم: فرشاد اشكبوسي
PMI Lexicon of Project Management) ٢٠١٢ PMI فرهنگ واژگان مديريت پروژه
(http://www.pmi.org) (Terms
طرح گام (گردآوری اصطلاحات مدیریت پروژه)؛ کاری مشترک از فصلنامه مدیریت پروژه و فرھنگستان زبان و ادب فارسی؛ منتشر شده در شماره ٨ فصلنامه مدیریت پروژه (تابستان ٨٧) و مطابق صورتجلسه شورای واژه گزینی فرھنگستان زبان و ادب فارسی
(http://www.irpmj.com). (١٣٨٧/۴/١ به شماره ١٧ب/٣٩- ٨١٨/٨٧ (مورخ
معانی و اصطلاحات رایج در فضای دانش مدیریت پروژه کشور.
اخیرا موسسه مدیریت پروژه آمریکا (PMI) برای یکپارچه سازی و تسهیل فهم متون مدیریت پروژه فرهنگ واژگان جديدی براي مديران پروژه، طرح و پورتفولیو ارایه کرده است، كه با استفاده از آن همگان بتوانند به معاني مختصر و شفافی از عبارات و واژگان اساسي و پركاربرد مديريت پروژه، طرح و پورتفولیو دسترسي داشته باشند. در ادامه برخی اصطلاحات پروژه، کنترل پروژه و مدیریت پروژه آمده است که در حین اجرای پروژه با آنها برخورد می شود.(نویسنده/مترجم: فرشاد اشكبوسي)

اصطلاحات در مدیریت پروژه

پروژه بدون کنترل پروژه سرانجامی جز دعوای حقوقی ندارد.
نرم افزار مدیریت پروژه
نرم افزار مدیریت پروژه بستری است که به مدیران در امر برنامه‌ریزی، نظارت و گزارش پروژه‌ کمک می‌کند. همچنین به تیم‌ها کمک می‌کند تا کار خود را مدیریت کرده و با یکدیگر همکاری کنند. یک نرم‌افزار خوب، تیم‌های پروژه را جهت مدیریت تمام جزئیات مربوط به یک پروژه موفق، توانمند می‌سازد.
داشبورد مدیریت
داشبورد مجموعه‌ای از نقاط داده‌ای مانند بودجه، وضعیت فعالیت‌ها، حجم کار تیم و وضعیت کلی برنامه است. این ابزار، یک نمای سطح بالا از پروژه و پیشرفت آن ارائه می‌دهد.
داشبورد ابزار ایده‌آلی برای به‌روز نگه‌داشتن ذی‌نفعان درباره پروژه است؛ زیرا آن‌ها معمولا نمی‌خواهند جزئیات زیادی را بدانند. بعضی از داشبوردها باید دسته‌ای از گزارشات متفاوت را به‌طور دستی جمع کنند و سپس آن‌ها را در یک برنامه دیگر سرهم کرده تا داشبورد ایجاد شود. برای تولید داشبورد می توان از نرم افزار اکسل کمک گرفت و یا با زبانهای برنامه نویسی آنرا تولید کرد و یا از نرم افزارهای آماده استفاده کرد.
Acceptance Criteria
معیارهاي پذيرش: مجموعه شرايط الزامي كه پیش از پذيرفتن اقلام قابل تحويل، ميبايست تحقق يابد.
Activity
فعالیت: جزء مستقل و برنامه ريزي شده كارهاي انجام شونده در طول دوره پروژه.
Actual Cost
هزینه واقعي (AC): هزینه واقعي مترتب بر اجراي فعالیت در يك دوره زماني معین.
Analogous Estimating
برآورد مقايس هاي: تكنیكي براي برآورد و تخمین طول زمان يا هزینه يك فعالیت يا يك پروژه با استفاده از (سوابق) داد ههاي حاصل از فعالیت يا پروژه هاي مشابه گذشته.
Apportioned Effort
كار اختصاص داده شده: فعالیتي كه براي اجراي خالص و مجزاي يك كار مستقل اختصاص دارد و قابل تجزيه به فعالیت يا كار هاي ديگر نباشد. (توجه: كار اختصاص داده شده، يكي از سه نوع فعالیت مديريت ارزش كسب شده (EVM) است كه براي سنجش كارايي (work performance) استفاده ميشود.)
Assumption
فرض: عاملي درست، واقعي يا محقق است كه در فرآيند برنامه ريزي بدون دلیل و استدلال درنظرگرفته مي شود.
Backward Pass
گذر رو به  عقب: يك تكنیك در روش مسیر بحراني (CPM) براي محاسبه موعد دیرترین شروع يا دیرترین پايان از طريق حركت به سوي عقب در مدل زمانبندي از انتهاي پروژه.
Baseline
برنامه مبنا: نسخه تايید شده حاصل كار كه صرفا از طريق روي ههاي كنترل تغییرات قابل تغییر بوده و بعنوان مبنایی براي مقايسه بكارمي رود.
Bottom-up Estimating
برآورد پايین به بالا: تكنیكي براي برآورد و تخمین طول زمان يا هزینه يك پروژه با استفاده از تجمیع تخمینهاي اجزاي سطوح پايینتر در ساختار شكست كار (WBS).
Balance of plant (BOP)
اصطلاحی است که عموماً در زمینه مهندسی قدرت برای اشاره به تمام اجزای پشتیبانی و سیستم های کمکی یک نیروگاه مورد نیاز برای تحویل انرژی، به غیر از خود واحد تولید کننده، استفاده می شود.
Budget at Completion
بودجه تكمیل (BAC): جمع كل بودجه درنظرگرته شده برای انجام كار.
Change Control
كنترل تغییر: فرآينديست كه از طريق آن اصلاح مستندات، تحوي لدادن يها يا برنام ههای مبنای مرتبط با پروژه، شناسايي، مستند، تايید يا رد ميشود.
Change Control Board
ھیات/كمیته كنترل تغییر (CCB): گروھي رسمي و صاحب اختیار كه مسولیت بازنگري، ارزيابي، تايید، تعويق يا رد تغییرات پروژه و همچنین بايگاني و ارتباطات مرتبط را دارند.
Change Control System
سیستم/سامانه كنترل تغییر: مجم وعهاي از روي هها كه چگونگي راهبری و كنترل اصلاح تحوي لدادن يهاي پروژه و مستندسازي مرتبط را تشريح ميكند.
Change Request
درخواست تغییر: پیشنهاد رسمي اصلاح مستند، تحويل دادني يا برنامه مبنا.
Code of Accounts
كد[گذاري] حسابها: سیستم شماره گزاري يكتا مورد استفاده در شناسايي هريك از اجزاي ساختار شكست كار (WBS).
Communication Management Plan
برنامه مديريت ارتباطات: يكي از اجزاي برنامه مديريت پروژه، طرح يا پورتفولیو (PMP) كه تشريح ميكند اطلاعات، چگونه، چه ھنگام و توسط چه كسي منتشر و راهبری ميشود.
Constraint
قید/حد: يك عامل محدودكننده كه بر اجراي پروژه، طرح، پورتفولیو يا فرآيند تاثیرگذار است.
Control Account
شماره كنترل: نقطه كنترل مديريتي كه در آن گستره، بودجه، هزینه واقعي و زمانبندي يكپارچه شده و جهت سنجش عملكرد با ارزش كسب شده مقايسه ميشود.
Corrective Action
عمل اصلاحي: فعالیتي ارادي/تعمدي براي تعديل/اصلاح كارايي كاري از پروژه مطابق برنامه مديريت پروژه.ساختار شکست هزینه CBS (Cost Breakdown Structure)
در واقع CBS همان ساختار شکست کار (WBS) می باشد که در آن میزان هزینه هر یک از عناصر موجود در ساختار شکست کار تعیین می شود.
در پروژه های قیمت ثابت (Lump Sum یا Fixed Cost) پس از تهیه WBS پروژه و تائید آن توسط کارفرما لازم است قیمت کل پروژه بین سطوح مختلف WBS و همچنین فعالیت های زیر مجموعه آن ها سرشکن شود .
کارشناسان برنامه ریزی و  کنترل پروژه از این ساختار برای تعیین فاکتور وزنی (Weight Factor) و همچنین تهیه و تولید صورت وضعیت های پروژه با توجه به پیشرفت آن استفاده می نمایند.
Cost Management Plan
برنامه مديريت هزینه: يكي از اجزاي برنامه مديريت پروژه، طرح يا پورتفولیو (PMP) كه چگونگي برنام هريزي، ساختاربندي و كنترل هزینه را تشريح ميكند.
Cost Performance Index
شاخص عملکرد هزینه (CPI): مقیاسي از كارايي هزين هاي منابع بودج هريزي شده كه بصورت نسبت ارزش كسب شده (EV) به هزینه واقعي (AC) بیان ميشود.
Cost Variance
انحراف هزینه (CV): مقدار كمبود يا اضافه بودجه در يك نقطه زماني خاص كه از تفريق ارزش كسب شده (EV) و هزینه واقعي (AC) است.
Crashing
خردكردن: تكنیكي براي كوتاه كردن طول مدت زمانبندي براي رسیدن به حداقل هزینه با استفاده از افزودن منابع.
Critical Chain Method
روش زنجیره بحراني (CCM): روشی برای زمانبندی است که به تیم پروژه اجازه می دهداندوخت هها/بافرهایی در مسیر زمانبندی پروژه برای بشمار آوردن منابع محدود و عدم قطعیتهای پروژه قراردھند.
Critical Path
مسیر بحراني: سلسله فعالیتهاي تشكیل دهنده بلندترين مسیر درطول پروژه كه نشانگر حداقل مدت ممكن پروژه است.
Critical Path Activity
فعالیت مسیر بحراني: هركدام از فعالیتهاي روي مسیر بحراني زمانبندی پروژه.
Critical Path Method
روش مسیر بحراني (CPM): روشي براي تخمین حداقل طول زمان پروژه و تعیین مقدار انعطا فپذيري برنامه در مسیرهاي مختلف شبكه منطقي (Logical network) مدل زمانبندی.
Data Date
موعد گزارش/ديتاديت: نقطه زماني كه در آن وضعیت پروژه ثبت ميگردد.
Decision Tree Analysis
آنالیز درخت تصمیم: تكنیك نموداري و محاسباتي ارزيابي تلويحي يك زنجیره مشتمل بر گزين ههاي چندگانه محتمل.
Decomposition
تجزيه: تكنیكي براي تقسیم كردن گستره و اقلام قابل تحويل پروژه به اجزاي كوچكتر يا بخشهاي قابل مديريت.
Defect Repair
درست كردن نقیصه: فعالیتي ارادي/تعمدي براي اصلاح عدم تطابق محصول يا بخشي از محصول.
Deliverable
[قلم] قابل تحويل: هر محصول، نتیجه يا قابلیت قابل تصديق براي انجام يك خدمت كه نیاز است تولید شود تا يك فرآيند، فاز يا پروژه اي كامل گردد.
Discrete Effort
كار مستقل/مجزا: فعالیتي كه ميتوان مستقلا آنرا برنامه ريزي و انز هگیري كرد و خروجي مشخصي را به بار ميآورد. (توجه: كار مستقل، يكي از سه نوع فعالیت مديريت ارزش كسب شده (EVM) است كه براي سنجش كارايي (work performance) استفاده ميشود.)
Early Finish Date
موعد زودترین پايان (EF): در روش مسیر بحراني، زودترين زمان ممكني كه بخشهاي ناتمامي از زمانبندی ميتواند براساس منطق شبكه ای زمانبندی، موعد ديتاديت/گزارش (Data date) و قیود برنامه پايان پذيرد.
Early Start Date
موعد زودترین شروع (ES): در روش مسیر بحراني، زودترين زمان ممكني كه بخشهاي ناتمامي از زمانبندی ميتواند براساس منطق شبكه ای زمانبندی، موعد ديتاديت/گزارش (Data date) و قیود برنامه شروع گردد.
Early Work
کار زودهنگام، برای شروع سریعتر پروژه ممکن است الحاقیه ای به قرارداد ملحق شود که کارهایی از پروژه زودتر از روال قرارداد انجام شود، مانند شروع آزمایشات مکانیک خاک و یا تجهیزکارگاه و…
Earned Value
ارزش كسب شده (EV): میزان كار انجام گرفته كه در شكل مقدار بودجه دراختیار براي كار عنوان ميشود.
Earned Value Management
مديريت ارشد كسب شده (EVM): روشي كه گستره، زمانبندي و منابع را براي ارزيابي عملكرد و پیشرفت پروژه تركیب ميكند.
Effort
تلاش: تعداد واحدهاي كاري كه براي تكمیل يك فعالیت زمانبندی شده يا اجزاي ساختار شكست كار (WBS) مورد نیاز است و معمولا بصورت ساعت، روز يا ھفته بیان ميشود.
Enterprise Environmental Factors
عوامل محیطي بنگاه (EEF): شرايطي نه لزوما تحت كنترل تیم كه تاثیرگذار، محدودكننده يا جهت دهنده به پروژه، طرح يا پورتفولیو است.
Estimate at Completion
برآورد/تخمین [در زمان] تكمیل (EAC): هزینه كل قابل انتظار براي تكمیل همه كارها كه بصورت جمعي از هزینه واقعي تاكنون و برآورد هزینه تكمیل بیان ميشود.
Estimate to Complete
برآورد/تخمین [تا زمان] تكمیل (ETC): هزینه قابل انتظار براي تكمیل همه كارهاي باقیمانده پروژه.
Fast Tracking
پیگیري سريع: تكنیك فشرده سازي زمانبندي بدينصورت كه فعالیتها يا فازها، كه بطور موازي و در تسلسل معمول انجام ميشوند، با حداقل زمان ممكن اجرا شوند.
Finish-to-Finish
[ارتباط] پايان به پايان (FF): ارتباط منطقی مابین فعالیتها بطوریکه یک فعالیت پسین/متاخر نتواند پایان یابد پیش از آنکه فعالیت پیشین/پیش نیاز پایان یافت هباشد.
Finish-to-Start
[ارتباط] پايان به آغاز (FS): ارتباط منطقی مابین فعالیتها بطوریکه یک فعالیت پسین/متاخر نتواند شروع شود پیش از آنکه فعالیت پیشین/پیش نیاز پایان یافته باشد.
Forward Pass
گذر روبه جلو: يك تكنیك در روش مسیر بحراني (CPM) براي محاسبه موعد زودترین شروع يا زودترین پايان از طريق حركت به سوي جلو در مدل زمانبندي از ابتدای پروژه یا هرلحظه ایدر زمان.
Free Float
شناوری آزاد: مقدار زمانی که یک فعالیت میتواند تاخیر داشته باشد، بی آنکه موعدزودترین شروع ھیچ فعالیت پسینی تاخیر نخورد یا قیود زمانبندی خدش هدار نشود.
Gantt chart
گانت چارت: نمودار میل هاي اطلاعات زمانبندي كه لیست فعالیتها در محور عمودي قرار دارد، تاريخ/تقويم در محور افقي و طول مدت فعالیتها بصورت میله افقي براساس [فاصله] آغاز تا پايان هرفعالیت نشان داد ه شده است.نمودار گانت (Gantt Chart) نمودار گانت روند پیشرفت هر پروژه را به صورت نمودار نشان می دهد که با استفاده از یک نوار افقی و لیست وظایف نشان داده می‌شود. نوار افقی نشان دهنده‌ی مدت زمان انجام هر کار است و تاریخ‌های مهم مربوط به آن و ددلاین ها در بالای صفحه موجود است.
شما می توانید هر اطلاعات دیگری را که لازم دارید به نمودار گانت اضافه کنید؛ مانند مسئول انجام هر کار، سلسله مراتب، وابستگی‌ها، نقاط عطف و… .
Human Resource Plan
برنامه منابع انساني: يكي از اجزاي برنامه مديريت پروژه يا طرح (PMP) كه چگونگي ساختاردھي و آدر سدھي نقشها و مسوولیتها، ارتباطات گزار شدھي و مديريت كاركنان را تشريح ميكند.
Kickoff Meeting
هدف اصلی جلسه آغاز پروژه ایجاد اجماع و هیجان در مورد جنبه‌های اصلی پروژه شما از جمله هدف اصلی، گسترش دامنه کار، برنامه پیشنهادی، مسئولیت‌ها و هرگونه فرضیاتی است که در روند برنامه‌ریزی وجود دارد. این اولین جلسه بین تیم پروژه و مشتری یا ذینفعان اصلی است و باید پس از توافق در مورد بیانیه کار (SOW یا Statement of Work) ، بودجه و جدول زمانی انجام شود.
Lag
تأخر/ پسافتادگي/ديرش: مقدار زماني كه باتوجه به فعالیت پیشین، نیاز است تا يك فعالیت پسین/متاخر به تاخیر بیفتد.
Late Finish Date
موعد دیرترین پايان (LF): در روش مسیر بحراني، ديرترين زمان ممكني كه بخشهاي ناتمامي از زمانبندی ميتواند براساس منطق شبك های زمانبندی، موعد تكمیل پروژه و قیود زمانبندی پايان پذيرد.
Late Start Date
موعد دیرترین شروع (LS): در روش مسیر بحراني، زودترين زمان ممكني كه بخشهاي ناتمامي از زمانبندی ميتواند براساس منطق شبك های زمانبندی، موعد تكمیل پروژه و قیود برنامه شروع گردد.
Lead
تقدم/پیش افتادگي: مقدار زماني كه باتوجه به فعالیت پیشین يك فعالیت پسین/متاخر  ميتواند تسريع گردد.
Lessons Learned
درس آموخته ها: دانشي كه در حین پروژه بدست ميآيد كه نشانگر آنست كه اتفاقات پروژه چگونه راهبری شده يا در آينده بايد شود؛ به هدف افزايش كارايي آينده.
Level of Effort
سطح كار (LOE): فعالیتیست كه مستقیما به محصول نهايي ختم نم يشود و با باز هاي از زمان سنجیده ميشود.(توجه: سطح كار، يكي از سه نوع فعالیت مديريت ارزش كسب شده
(EVM) است كه براي سنجش كارايي (work performance) استفاده ميشود.)
Logical Relationship
ارتباط منطقي: وابستگي مابین دو فعالیت يا مابین يك فعالیت و يك موعد مهم
Milestone
موعد مهم/مايلستون: نقطه يا رویداد مهمي در پروژه، طرح يا پورتفولیو.مایلستون (Milestone) مایلستون های پروژه یا نقط عطف پروژه، نقاط اصلی پیشرفت پروژه را  مشخص می‌کنند. تاریخ تخمینی مایل استون پروژه به جدول زمانی پروژه‌ی کلی بستگی دارد.
به طور مثال در احداث یک نیروگاه قرارگیری واحد نیروگاهی بر روی فوندانسیون یک نقطه عطف و یک مایلستون مهم است که شروع مرحله بعد کار که الایمنت (هم‌ محوري) واحد نیروگاهی است.
Most Likely Duration
محتملترين مدت: برآوردي از محتملترين طول مدت فعالیت كه تمامي متغیرهاي شناخت هشده موثر در عملکرد را درنظر داشته باشد.
Opportunity
فرصت: ريسكي كه اثري مثبت بر يك يا بیشتر از اهداف پروژه دارد.
Optimistic Duration
مدت خوشبینانه: برآوردي از كوتا هترين طول مدت فعالیت با درنظرگیري تمامي متغیرهاي موثر در عملكرد.
Organizational Breakdown Structure
ساختار شكست سازماني (OBS): بیان سلسله مراتبي سازمان پروژه، كه روابط میان فعالیتهاي پروژه و واحدهاي سازماني انجا مدهنده آن فعالیتها را نشان ميدھد.
Organizational Process Assets
سرمايه هاي فرآيندي سازماني (OPA): برنام هها، فرآيندها، سیاستها، روي هها و قواعد دانشي معین شده يا مورد استفاده بوسیله سازمان مجري.
Organizational Project Management Maturity
بلوغ مديريت پروژه سازماني: سطحي از توانمندي سازماني در ارايه خروجیهاي مطلوب استراتژيك در يك وضع قابل پیش بیني، قابل كنترل و قابل اعتماد.
Parametric Estimating
تخمین پارامتری: تکنیکی برای برآورد که با استفاده از آلگوریتمی هزینه یا مدت زمان برپایه داد ههای گذشته و پارامترهای پروژه محاسبه میگردد.
Path Convergence
همگرایی مسیر: عنوان ارتباطی است که در آن یک فعالیت زمانبندی بیش از یک پیش نیاز دارد.
Path Divergence
واگرایی مسیر: عنوان ارتباطی است که در آن یک فعالیت زمانبندی بیش از یک فعالیت متاخر دارد.
Percent Complete
درصد تكمیل: تخمین درصدي از مقدار كار انجام شده يك فعالیت يا جزيي از ساختار شكست كار.
Performing Organization
سازمان مجري: به بنگاهی اطلاق مي گردد كه كاركنانش بیشترين درگیري مستقیم در كارپروژه يا طرح دارند.
Pessimistic Duration
مدت بدبینانه: برآوردي از بلندترين طول مدت فعالیت، بادرنظرگیري تمامي متغیرهاي موثر درعملكرد.
Phase Gate
دروازه فاز: بازنگري در پايان يك فاز براي تصمیمگیري در رفتن به فاز بعدي، ادامه دان به همراه  تغییرات/اصلاحات يا خاتمه دادن پروژه يا طرح.
Planned Value
ارزش برنامه اي (PV): بودجه تحت اختیار كه به كارهاي برنامه ريزي شده اختصاص يافته است.
Portfolio
پورتفولیو/سبد پروژه: پروژه ها، طرحها، زير سبدها و عملیاتي كه براي رسیدن به اهداف استراتژيك بصورت يك گروه مديريت ميشود.
Portfolio Balancing
موازنه سبد پروژه: فرايند بھین هسازي تركیبي از اجزاي سبد پروژه براي رسیدن به اهداف استراتژيك بیشتري از سازمان.
Portfolio Management
مديريت سبد پروژه: مديريت متمركز يك يا بیشتر سبد پروژه براي دستیابي به اهداف استراتژيك.
Precedence Diagramming Method
روش دیاگرام پیش نیازی (PDM): تکنیکی مورد استفاده در ساختن برنامه زمانبندی که در آن گر هها نشانگر فعالیتها بوده که توالی آنها همانطور که در اجرای کارها وجود دارد ازطریق یک یا چند پیوند بصورت گرافیکی بهم ارتباط داده شده اند.
Predecessor Activity
فعالیت پیش نیاز: فعالیتی در برنامه زمانبندی که منطقا پیش از یک فعالیت وابسته میآید.
Preventive Action
اقدام پیشگیرانه: فعالیتی ارادی که اطمینان از تطابق کارایی آینده کاری از پروژه با برنامه مدیریت پروژه را تضمین کند.
Probability and Impact Matrix
ماتریس اثر و احتمال: شبک های حاصل از نگاشت احتمال وقوع هر ریسک و اثر آن بر اهداف پروژه درصورت وقوع.
Procurement Management Plan
برنامه مدیریت تدارکات: يكي از اجزاي برنامه مديريت پروژه یا طرح (PMP) كه چگونگی تحصیل کالا و خدمات را توسط تیم پروژه از خارج از سازمان مجری پروژه تشريح مي كند.
Product Life Cycle
چرخه عمر محصول: مجموعه مراحلی که نشانگر تکامل یک محصول از زمان ایده و مفھوم اولیه تا ترتیه و تحویل، رشد، توسعه, بلوغ و نهایتا مرگ آن است.
Program
طرح: گروهی از پروژ هها، زیر پروژ هها و کارهای طرح مرتبط/وابسته بهم که برای رسیدن به منافعی مستقل از نتیجه هرکدام، بطور هماھنگ مدیریت میشود.
Program Management
مدیریت طرح: بکارگیری دانش، مهارتها، ابزارها و تکنیکها در یک طرح برای رسیدن به الزامات طرح و دستیابی به منافع و نظارت آنچه به تنهایی ازطریق مدیریت مستقل پروژه ها در دسترس نیست.
Program Management Office
دفتر مدیریت طرح (PMO): یک ساختار مدیریتی که فرایندهای اداره و نظارت مرتبط با طرح را استاندارد کرده و به اشتراک گذاری منابع، روشها/متدولوژیها، تکنیکها و ابزارها را امکانپذیر میسازد.
Progressive Elaboration
وضوح تدریجی: فرآیند مکرر افزایش سطح تفصیلی برنامه مدیریت پروژه حاصل از فراهم شدن اطلاعات بیشتر و برآوردهای دقیقتر.
Project
پروژه: تلاش موقتی برای ساختن یک محصول، خدمت یا نتیجه یکتا.
Project Calendar
تقویم پروژه: تقویمی که روزها و نوبتهای کاری در دسترس فعالیتهای برنامه زمانبندی را مشخص میکند.
Project Charter
منشور پروژه: مستندیست که توسط آغازگر یا پشتیبان پروژه صادرشده و بطور رسمی وجود پروژه را اعلام میکند و نیز اختیار بکارگیری منابع سازمانی در فعالیتهای پروژه را به مدیر پروژه منتخب تفویض میکند.
Project Life Cycle
چرخه عمر پروژه: مجموعه فازهای یک پروژه از آغاز تا خاتمه.
Project Management
مدیریت پروژه: بکارگیری دانش، مهارتها، ابزارها و تکنیکها در فعالیتهای پروژه برای دستیابی به الزامات پروژه.
Project Management Office
دفتر مدیریت پروژه (PMO): یک ساختار مدیریتی که فرایندهای اداره و نظارت مرتبط با پروژه را استاندارد کرده و به اشتراک گذاری منابع، روشها/متدولوژیها، تکنیکها و ابزارها راامکانپذیر میسازد.
Project Management Plan
برنامه مدیریت پروژه (PMP): مستندیست که چگونگی اجرا، نظارت و کنترل پروژه راتشریح میکند.
Project Manager
مدیر پروژه: شخصی که توسط سازمان مجری پروژه برای رھبری تیم پروژه و پاسخگو در دستیابی به اهداف پروژه گماشته میشود.
Project Phase
فاز پروژه: مجمو عهای فعالیتهای پروژه که بطور منطقی باهم مرتبط بوده و نهایتا منجر به تکمیل یک یا چند نتیجه تحویل دادنی میگردد.
Project Schedule
برنامه زمانبندی پروژه: یک خروجی از مدل برنام هریزی که فعالیتها را در پیوند با تاریخها، طول مدت، مایلستونها و منابع برنام های نشان می دهد.
Project Schedule Network Diagram
نمودار شبکه ای زمانبندی پروژه: نمایش گرافیکی ارتباطات منطقی فعالیتهای برنامه زمانبندی پروژه.
Project Scope
گستره پروژه: کار مقرر برای تحویل یک محصول، خدمت یا نتیجه در یک شکل و وظیفه مشخص شده.
Project Scope Statement
بیانیه گستره پروژه: شرحی شامل بیانی از محدوده پروژه، تحویل دادن یهای اصلی، مفروضات و محدودیتها.
Quality Management Plan
برنامه مدیریت کیفیت: يكي از اجزاي برنامه مديريت پروژه یا طرح (PMP) كه چگونگي استقرار سیاستهای کیفی سازمان را تشريح ميكند.
Requirement
نیازمندی/الزام: شرط یا قابلیتی که نیاز است در محصول، خدمت یا نتیجه برای ایفاد قرارداد یا هر مشخصات رسمی تکلیف شده، ارایه گردد.
Requirements Management Plan
برنامه مدیریت الزامات: يكي از اجزاي برنامه مديريت پروژه یا طرح (PMP) كه چگونگي تحلیل، مستندسازی و مدیریت الزامات را تشريح ميكند.
Requirements Traceability Matrix
ماتریس ردیابی الزامات (RTM): ماتریسی که الزامات محصول را به شکل پیوندی میان منشاء آنها به تحویل دادن هایشان نشان می دهد.
Resource Breakdown Structure
ساختار شکست منابع (RBS): ساختار سلسله مراتبی که نوع و گروه منابع را نشان می دهد.
Resource Calendar
تقویم منابع: تقویمی نشانگر روزها و نوبتهای کاری که هر منبع معین در دسترس است.
Resource Leveling
سطح بندی منابع: تکنیکی که در آن تاریخهای شروع و پایان براساس محدودیتهای منابع و به هدف توازن میان تقاضا و در دسترس بودن منابع تنظیم میگردد.
Responsibility Assignment Matrix
ماتریس تخصیص مسوولیت (RAM): شبک های که منابع تخصیص یافته پروژه به هر بسته کاری را نشان می دھد.
Risk
ریسک: واقعه یا شرایط محتملی که اگر رخ دھد اثری مثبت یا منفی بر یک یا چند هدف پروژه خواھد داشت.
Risk Acceptance
پذیرش ریسک: یک استراتژی پاسخ ریسک که به موجب آن تیم پروژه تصمیم بر تایید ریسک گرفته و ھیچ اقدامی مگر وقوع ریسک را درپیش نمی گیرد.
Risk Avoidance
اجتناب از ریسک: یک استراتژی پاسخ ریسک که به موجب آن تیم پروژه سعی در محو کردن ریسک یا حفاظت پروژه از اثرات آن می کند.
Risk Breakdown Structure
ساختار شکست ریسک (RBS): سلسله مراتبی نمایشگر ریسکها مطابق گروه بندی آنها.
Risk Category
گروه ریسک: گروهی از علل بالقوه ریسکها.
Risk Management Plan
برنامه مدیریت ریسک: يكي از اجزاي برنامه مديريت پروژه، طرح یا سبد پروژه (PMP) كه چگونگي ساختاربندی و انجام کارهای مدیریت ریسک را تشريح ميكند.
Risk Mitigation
کاهش ریسک: یک استراتژی پاسخ ریسک که به موجب آن تیم پروژه سعی در کاستن احتمال یا اثر یک ریسک دارد.
Risk Register
دفتر ثبت ریسک: مستندی که نتایج تحلیل ریسکها و برنامه ریزی پاسخها در آن ثبت میگردد.
Risk Transference
انتقال ریسک: یک استراتژی پاسخ ریسک که به موجب آن تیم پروژه اثر مخاطره را بههمراه  مالکیت پاسخ، به شخص ثالت منتقل میکند.
Rolling Wave Planning
برنامه ریزی موج قلطان: تکنیک برنام هریزی تکرارشونده که در آن کارهایی که به زودی انجام خواھندشد به تفصیل برنامه ریزی شوند درحالیکه کارهای دورتر در سطحی کلانتر برنامه ریزی میشوند.
Schedule Baseline
زمانبندی مبنا: نسخه مورد پذیرشی از مدل زمانبندی که تنها از طریق رویه رسمی کنترل تغییرات امکان تغییر دارد و بعنوان مبنایی برای مقایسه نتایج واقعی بکار میرود.
Schedule Compression
فشرده سازی زمانبندی: تکنیکی برای کوتاه کردن طول مدت زمانبندی بدون کاستن از گستره پروژه.
Schedule Management Plan
برنامه مدیریت زمانبندی: يكي از اجزاي برنامه مديريت پروژه یا طرح (PMP) كه کارهای ایجاد و توسعه، نظارت و کنترل پروژه یا طرح را بنیان مینھد.
Schedule Model
مدل زمانبندی: بیانی از برنامه اجرایی کارهای پروژه، شامل مدت زمانها، وابستگیها و دیگر اطلاعات برنام هریزی، مورد استفاده در ایجاد زمانبندی پروژه همراه  با دیگر مصنوعات زمانبندی.
Schedule Model Analysis
تحلیل مدل زمانبندی: فرآیند بررسی و تحلیل خروجی مدل زمانبندی به هدف بھینه سازی برنامه زمانبندی.
Schedule Performance Index
شاخص عملکرد زمانبندی (SPI): مقیاسي از كارايي زمانبندی كه بصورت نسبت ارزش كسب شده (EV) به ارزش برنام های (PV) بیان ميشود.
Schedule Variance
انحراف زمانبندی (SV): مقیاسي از كارايي زمانبندی كه بصورت اختلاف ارزش كسب شده (EV) و ارزش برنام های (PV) بیان ميشود.
Scope Baseline
برنامه مبنای گستره: نسخه مورد پذیرشی شامل بیانیه گستره، ساختار شکست کار (WBS) و لغتنامه ساختار شکست کار که تنها از طریق رویه رسمی کنترل تغییرات امکان تغییر دارد و بعنوان مبنایی برای مقایسه بکار می رود.
Scope Creep
خزش گستره: افزایش مهارنشده گستره محصول یا پروژه بدون سازگاری و تعدی زمان، هزینه و منابع.
Scope Management Plan
برنامه مدیریت گستره: يكي از اجزاي برنامه مديريت پروژه یا طرح (PMP) كه چگونگی تعین، توسعه، نظارت و کنترل و تصدیق گستره را تشریح می کند.
S-Curve Analysis
تحلیل نمودار S: تکنیکی در مدیریت ارزش کسب شده مورد استفاده در نمایش دادن روند عملکرد با استفاده از نموداری که هزینه تجمعی را در طول یک دوره زمانی معین نشان می دهد.
Secondary Risk
ریسک ثانویه: ریسک برخاسته از نتیجه مستقیم اجرای پاسخ ریسک دیگر.
Sponsor
پشتیبان: شخص یا گروهیکه منابع و کمک را برای پروژه، طرح یا سبد پروژه ها تامین کرده و در قبال موفقیت آن پاسخگوست.
Staffing Management Plan
برنامه مدیریت کارکنان: يكي از اجزاي برنامه مديريت منابع انسانی كه زمان و چگونگی بکارگیری اعضای تیم و مدت زمان نیاز به آنها را تشریح میکند.
Stakeholder
ذینفع: شخص، گروه یا سازمانی که ممکن است یا اینگونه احساس کند که بر تصمیم، فعایت و یا یک خروجی پروژه، طرح یا سبد پروژه تاثیرگذار یا تاثیپذیر باشد.
Start-to-Finish
[ارتباط] شروع به پايان (SF): ارتباط منطقی مابین فعالیتها بطوریکه یک فعالیت پسین/متاخر نتواند پایان یابد پیش از آنکه فعالیت پیشین/پیش نیاز آغاز شده باشد.
Start-to-Start
[ارتباط] شروع به شروع (SS): ارتباط منطقی مابین فعالیتها بطوریکه یک فعالیت پسین/متاخر نتواند شروع شود پیش از آنکه فعالیت پیشین/پیش نیاز شروع شده باشد.
Successor Activity
فعالیت پسین/متاخر: فعالیتی وابسته در زمانبندی که منطقا پس از یک فعالیت دیگر میآید.
Summary Activity
فعالیت خلاصه: گروهی از فعالیتهای مرتبط در زمانبندی که تجمیع شده و بصورت یک کار واحد نمایش داده می شود.
Threat
تهدید: ریسکی که اثری منفی بر یک یا بیشتر اهداف پروژه دارد.
Three-Point Estimate
برآورد سه نقط هاي: تكنیكي مورد استفاده در برآورد هزینه يا زمان براساس میانگینی از برآوردهای خو شبینانه، بدبینانه و محتمل، زمانیکه در برآورد یک فعالیت خاص عدم اطمینان وجود دارد.
To-Complete Performance Index
شاخص عملکرد تا تکمیل (TCPI): مقیاسی از عملکرد هزینه ای مورد نیاز برای دستیابی به یک هدف مدیریتی معین باتوجه به منابع باقی مانده؛ که بصورت نسبت هزینه تکمیل به بودجه باقیمانده بیان میشود.
Total Float
شناوري كل (TF): مقدار زماني كه يك فعالیت برنامه مي تواند از زمان زودترین شروع تاخیر يا تمديد داشته باشد بيآنكه تاريخ پايان پروژه را به تاخیر بیندازد يا از حدود پروژه تخطي كند.
Trigger Condition
شرط محرك: واقعه يا وضعیتي كه نشانده قريب الوقوع بودن يك ريسك است.
Variance Analysis
تحلیل انحراف: تكنیكي براي كشف دلیل و درجه اختلاف مابین برنامه مبنا و عملكرد واقعي.
Variance at Completion
انحراف در انتها/تكمیل: پی شبیني مقدار مازاد يا كمبود بودجه؛ حاصل از تفريق مابین بودجه تكمیل (BAC) و برآورد تكمیل (EAC).
WBS Dictionary
لغتنامه ساختار شكست كار: مستنديست كه جزئیات اقلام تحويل دادني، فعالیتها و اطلاعات برنامه زمانبندي هركدام از اجزاي ساختار شكست كار را فراهم  ميكند.
What-If Scenario Analysis
تحلیل سناريوي چه-اگر: فرآيند ارزيابي سناريوها با هدف پیشبیني اثر آنها بر اهداف پروژه.
Work Breakdown Structure
ساختار شكست كار (WBS): شكست سلسل هوار كل گستره كاري كه نیاز است تیم پروژه براي تكمیل اهداف پروژه و آفريدن اقلام قابل تحويل به انجام برساند.ساختار شکست کار WBS (Work breakdown structure) ساختار شکست کار، وظایف حجیم پروژه را به قسمت‌های کاری یا عملیاتی قابل مدیریت‌تری تقسیم می‌کند. سپس این قسمت‌های کوچکتر می‌توانند با استفاده از ماتریس تخصیص مسئولیت، به گروه‌ها یا اشخاص سپرده شوند.
Work Package
بسته كاري (WP): كار مشخص شده در پايین ترين سطح ساختار شكست كار بطوريكه هزینه و مدت زمان آن قابل تخمین و مديريت باشد.
Workaround
کارساز: پاسخ به تهدیدی که رخ داده درحالیکه پاسخ اولیه ای برای آن برنامه ریزی نشده یا اینکه پاسخ موثر نبوده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا