سید محمد حسینی بهشتی (۱۳۰۷ – ۱۳۶۰ش) مشهور به دکتر بهشتی، شهید بهشتی و آیتالله بهشتی از روحانیون مؤثر در انقلاب اسلامی ایران بود. در دوم آبان ۱۳۰۷ در محله لُنبان اصفهان متولد شد. وی از معدود روحانیان تحصیلکرده دانشگاهی و آشنا به زبانهای انگلیسی و آلمانی بود.
بهشتی، همزمان با تحصیل علوم دینی در قم، تحصیلات دبیرستانی ناتمام خود را به صورت داوطلب آزاد به پایان رساند و پس از اخذ دیپلم ادبی در ۱۳۲۷شمسی دانشجوی دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی کنونی) شد. در ۱۳۲۹-۱۳۳۰ش، در تهران سکونت گزید و برای امرار معاش به تدریس پرداخت. پس از اخذ درجه لیسانس در ۱۳۳۰ش به قم بازگشت و با تسلطی که به زبان انگلیسی پیدا کرده بود در دبیرستان حکیم نظامی آن شهر دبیر زبان انگلیسی شد. در ۱۳۳۱ش، ازدواج کرد و در کنار تدریس در دبیرستان، تحصیل در حوزه علمیه را ادامه داد.
بهشتی که مصمم بود به موازات تحصیل و حضور و فعالیت در حوزه علمیه قم، تحصیلات دانشگاهی را نیز دنبال کند، در ۱۳۳۵ش دوره دکتری فلسفه را در دانشکده معقول و منقول آغاز کرد و بعد از وقفهای که به سبب مسافرت او به آلمان پیش آمد، در ۱۳۵۳ش به اخذ درجه دکتری نایل شد. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش، بهشتی را که در مسائل اجتماعی ذهنی پویا و حساس داشت متوجه ضعف نیروهای مذهبی کرد. نخستین اقدام او برای تربیت نیروهای مذهبی کارآمد، تأسیس دبیرستان دین و دانش در ۱۳۳۳ش در قم بود که مدیریت آن را تا ۱۳۴۲ش خود وی برعهده داشت.
در این سالها حوزه علمیه قم فعالیت های فرهنگی جدیدی را برای معرفی اسلام به نسل جوان و تحصیل کردگان دانشگاهی آغاز کرده بود. شهید دکتر بهشتی نیز در فعالیت هایی از قبیل انتشار مجله مکتب اسلام و سالنامه و فصلنامه مکتب تشیع حضوری مفید و مؤثر داشت و مقاله مفصلی تحت عنوان «حکومت در اسلام» در نشریه اخیر (۱۳۳۸-۱۳۳۹ش) منتشر ساخت و در جلسات سخنرانی موسوم به «گفتار ماه» نیز که در تهران برای جوانان و دانشجویان تشکیل میشد همراه با روحانیونی چون شهید دکتر مرتضی مطهری و آیت الله طالقانی سخنرانی میکرد.او از بنیانگذران و اساتید مدرسه علمیه حقانی است که دروس دینی را به روشهای جدیدتر آموزش میداد و دبیرستان دین و دانش را نیز با هدف تقویت علمی جوانان مذهبی تاسیس کرد.
بهشتی از مخالفان نظام سلطنتی پهلوی حاکم بر ایران بود و علیه آن مبارزه سیاسی میکرد به همین دلیل مدتی از ایران خارج شد و در این مدت در مرکز اسلامی هامبورگ در آلمان فعالیت میکرد. در سال ۱۳۴۹ به ایران بازگشت و بر فعالیتهای فرهنگی از جمله تدوین کتب درسی دانشآموزان متمرکز شد. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی او را به عنوان یکی از اعضای شورای انقلاب انتخاب کرد و بعد از پیروزی نیز از موثرترین افراد در تنظیم قانون اساسی بود و به عنوان نخستین رئیس دیوان عالی کشور که در جمهوری اسلامی ایران فعالیت خود را آغاز کرد.
بهشتی بعد از تشکیل جامعه روحانیت مبارز تهران با همکاری دوستانش حزب جمهوری اسلامی را تشکیل داد و نخستین دبیر کل آن شد. او سرانجام در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و در یک عملیات تروریستی در ۷ تیر ۱۳۶۰ش به همراه ۷۲ تن دیگر به شهادت رسید.
بهشتی در مسائل مختلف دینی صاحب نظر بود و گاه مواضعی متفاوت از سایر روحانیان داشت، چنانکه در دهه ۱۳۵۰ شمسی از شهید دکتر علی شریعتی در مقابل حملات حوزویان دفاع میکرد. از او آثاری منتشر شده که بخش مهمی از آنها حاصل سخنرانیهای اوست.
نگرانیهای جدی شهید بهشتی پس از انقلاب چه بود؟
متن یادداشت حجت الاسلام هادی سروش درباره منظومه دینی شهید آیت الله بهشتی را در زیر می خوانید:
بسیار علاقمند بودم درباره آن جان عزیزمان که سفر کرد و ما را از برکات دانش و اخلاق و سیاستمداریش محروم نمود، عرض تکریمی داشته باشم. در این بین دیدم معرِف هرشخصیتی افکار اوست و آنچه در سال گذشته در چنین روزی در منزل آن اسطوره متانت در رابطه شناسایی افکار آن شهید بزرگوار تقدیم داشتم را جهت یادآوری عرضه میکنم.
آیت الله بهشتی درباره “معرفت دینی” و “فقه” باورهایی دارد که اگر در “حوزه علمیه” نظریه پردازی شود و در “حکم رانی دینی” به اجراء گذاشته شود هیچ گاه ما چنین مشکلاتی که الان با آن مواجهیم ، مواجه نبودیم .
ما در “نداشتنِ” مانند شهید بهشتی اشتباه کردیم و گمان کردیم مانند بهشتی داریم و در پی بازشناسی آن شخصیت منحصر و تولید شخصیت هایی مانند او کم کاری کردیم و امروز مغبون هستیم!
در سوره رعد آمده؛ ما از اطراف زمین کم میکنیم. امام صادق(ع) میفرمایند معنای آیه در مورد از دست دادن یک عالم و فقیه است.
نتیجه می گیریم؛ شعار «دشمن در چه فکریه؟ ایران پر از بهشتیه»؛ از شعارهایی که واقعا شعار بود و یک درصد هم واقعیت در آن نیست. یک بهشتی هم نداریم تا چه رسد به «پر از بهشتی»
شهید بهشتی به هیچ عنوان “تحمیلِ دینی” را باطل میدانست و بر این باور بود؛ “اگر بخواهید مسلمان زیستن را تحمیل کنید مردم بر علیه این تحمیل طغیان میکنند.”
آیت الله بهشتی برای اجتهاد و بعد مرجعیت فقه و معرفت فقهی کافی نمیدانست و تصریح می کرد؛ “شناخت فقه؛ اجتهاد نیست، اجتهاد بر اساس «معرفت دینی» است.”
وی به نزدیکی رفتاری و اخلاقیِ عالمان و فقیهان به رفتارو اخلاقِ طاغوتی سخت نگران بود و مرید و مریدبازی را دریچه ورودی به طاغوت و طغیان دانسته و بر این باور بود؛ «کار عالم دین مرید و مرید بازی نیست». و به صراحت نوشت؛ «عالمان دین به طاغوتها خیلی نزدیکترند تا به انسانهای روشن و سازنده! چون مردم ما طاغوتپرورند. ما باید مردم را بیدار و از طاغوتپروری جدا کنیم».
آیت الله بهشتی در عین روحیه تعبدی که به احکام قطعی دین داشت و چه بسا خود او به شخصه احتیاطات دینی را ارج می نهاد، اما از دامن گیر شدنِ جامعه به احتیاطاتِ دینی و اعلام پشت سر همِ حرام، حرام، حرام .. سخت نگران بود چون رواج احتیاطات در جامعه را باعث بی دینی جامعه میدانست و اینکه بعضی فقیهان فکر میکنند اگر احتیاطات فقه را زیاد و مردم را مکلف کنند، سطح دینداری جامعه بالا رفته باشد را بکلی قبول نداشت. حرف آقای بهشتی این است ؛ “اگر شما احتیاطات غیرضروری را به جامعه تزریق کردید، این جامعه به خشونت گرایش پیدا میکنند. علمای یهود یک سلسله حرامهای من درآوردی داشتند که از آن خشونت و خشکی ایجاد شد.”
عالم دینی به فراگرفتن چهار مسئله حلال و حرام و دانستن مقداری قرآن و حدیث نیست، عالم دینی و خصوصا فقیهان موظف به توسعه اندیشه و توسعه آگاهی پیرامون خود است. او که بخشی از دنیای غرب را دیده بود، خرسند بود که ظرفیت توسعه دینی اسلام در دنیا بیش از مسیحیت وجود دارد و در این رابطه تصریح می نمود؛ “توسعه اسلام به اعتراف کلیسا طبیعیترین توسعه دینی در دنیا است” در اینجاست که اگر عالمان دینی همراه با این توسعه در جهان امروز نباشند، حتما بیرون از منظومه فکری دنیای اسلام قرار گرفته و دیگرانی که شرائط لازم برای رهبری جهان اسلام را ندارند پیش قدم می شوند.
سلام بر او آن روز که متولد شد و آن روز که به شهادت رسید.